با آنکه میلههای قفس را شکستهایم،
از بند آب و دانه، دِریغا نرستهایم!
او با هزار چشم، نشسته است در کمین،
ما بر فراز شاخه، پریشان نشستهایم.
منقار ما، پر از هوس دانه چیدن است،
با چینهدان خویش به هر دانه بستهایم.
پر میکشیم بار دگر تا فرود بند،
لختی بمان، ببین که همان پر شکستهایم.
با بال خویش رخت کشیدیم سوی دام،
لعنت چه میکنی به قفس؟ ما گجستهایم.
این بالهای ما گره کار ما شدند،
شومی بخت نیست که ما ناخجستهایم.
در این چمن که نطفهی دام اند، دانهها،
ما در هوای دانه، دل از خود گسستهایم.
شعری که خواندید، غزل «نفرین چه میکنی به قفس» سروده قدمعلی سرامی است. برای خواندن غزلهای دیگری از دکتر قدمعلی سرامی کلیک کنید.
کوتاه دربارهی قدمعلی سرامی
قدمعلی سرامی استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و پژوهشگر ایرانی در حوزهی زبان و ادبیات فارسی است. او در ۸ بهمن ۱۳۲۲ در شهر رامهرمز به دنیا آمد و دکتری خود را در ادبیات پارسی در سال ۱۳۶۵ خورشیدی دریافت کرد. تاکنون از او دهها کتاب در زمینههای مختلف پژوهشی، شعر، کودک و نوجوان منتشر شده است. !بیشتر بدانید!