چنان بمیر که مرگ از تو در هراس افتد،
به عجز گرید و پیشت به التماس افتد.
چنان مباز که طاس زمانه، فرمان داد،
بپای تا که بهفرمودهی تو، تاس افتد.
چنان ز تفرقه، این مرز و بوم، ویران است!
که از درنگ در آن، بوم در هراس افتد.
دریغ و درد که با عصمت گیاهی ماه،
ستیغ رستن: حافظ، به یاد داس افتد!
سکوت، نغزترین شعر روزگاران است،
در آن دیار که طوطی، سخنشناس افتد.
شعری که خواندید، غزل «ستیغ رستن» سروده قدمعلی سرامی است. برای خواندن غزلهای دیگری از دکتر قدمعلی سرامی کلیک کنید.
کوتاه دربارهی قدمعلی سرامی
قدمعلی سرامی استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و پژوهشگر ایرانی در حوزهی زبان و ادبیات فارسی است. او در ۸ بهمن ۱۳۲۲ در شهر رامهرمز به دنیا آمد و دکتری خود را در ادبیات پارسی در سال ۱۳۶۵ خورشیدی دریافت کرد. تاکنون از او دهها کتاب در زمینههای مختلف پژوهشی، شعر، کودک و نوجوان منتشر شده است. !بیشتر بدانید!
1 دیدگاه. ترک جدید
شاهکار
مخصوصا برای این روز های ایران عزیزمون