ایستاده گل به بر، گوهر به دامانم چو شمع
تا فشانم هر دو را در پای جانانم چو شمع.
گه کشم دامان ساقی، گاه می، گه ناز یار،
تا سحر، یکرنگ، در محفل نمیمانم چو شمع.
میتراود از سرانگشتم، زلال آفتاب،
گرچه با شب، الفتی دارد دل و جانم چو شمع.
شاخهی من گر چه با خورشید بازی میکند،
رو به سوی ریشههای خویش رویانم چو شمع.
گوش خاموشی نیوشی، وام از پروانه گیر،
تا به رقص آرد تو را، دستان پنهانم چو شمع.
نیستم زندانی نقش و نگار خویشتن،
چتر زرین دارم اما غرق بارانم چو شمع.
شعری که خواندید، غزل «رو به سوی ریشههای خویش» سروده قدمعلی سرامی است. برای خواندن غزلهای دیگری از دکتر قدمعلی سرامی کلیک کنید.
کوتاه دربارهی قدمعلی سرامی
قدمعلی سرامی استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و پژوهشگر ایرانی در حوزهی زبان و ادبیات فارسی است. او در ۸ بهمن ۱۳۲۲ در شهر رامهرمز به دنیا آمد و دکتری خود را در ادبیات پارسی در سال ۱۳۶۵ خورشیدی دریافت کرد. تاکنون از او دهها کتاب در زمینههای مختلف پژوهشی، شعر، کودک و نوجوان منتشر شده است. !بیشتر بدانید!