این غزل را از زبان ماه سرودهام.
شب است و هیچ نمیدانم آفتاب کجاست!
سحر که چشم من آرد به هم ز خواب کجاست؟
اگرچه پر شده از خون او رگارگ من،
دریغ هیچ نمیدانم آفتاب کجاست!
نه من که هیچیک از اختران نمیدانند
که روشنایی تفتان بینقاب کجاست!
که بود آنکه کمان مرا کشید که بود؟
کجاست آنکه به من داد پیچ و تاب کجاست؟
نگاه گمشده در عمق من خبر دارد،
که ریشهی تپش نبض سبز آب کجاست!
شعری که خواندید، غزل «روشنایی تفتان بینقاب» سروده قدمعلی سرامی است. برای خواندن غزلهای دیگری از دکتر قدمعلی سرامی کلیک کنید.
کوتاه دربارهی قدمعلی سرامی
قدمعلی سرامی استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و پژوهشگر ایرانی در حوزهی زبان و ادبیات فارسی است. او در ۸ بهمن ۱۳۲۲ در شهر رامهرمز به دنیا آمد و دکتری خود را در ادبیات پارسی در سال ۱۳۶۵ خورشیدی دریافت کرد. تاکنون از او دهها کتاب در زمینههای مختلف پژوهشی، شعر، کودک و نوجوان منتشر شده است. !بیشتر بدانید!