جستاری کوتاه در شعرهای کودکانهی دکتر سرامی
منوچهر علیپور
مقدمه:
دکتر قدمعلی سرامی یکی از معدود استادانی است که ازچند دیدگاه آثارش قابل بررسی و ژرفنگری است و از میان استادان زبان و ادبیات فارسی همروزگار ما، کمتر استادی را سراغ داریم که در چند حوزه و بهطور تخصصی غور کرده و صاحب نظر و سبک نیز باشد.
در حوزهی شاهنامهپژوهی و با تألیف کتابهای ارزشمند از رنگ گل تا رنج خار و بر ستیغهای حماسه برای نخست بار ریختشناسی قصههای شاهنامه و مسائل نوین دیگر حماسهشناسی در ایران مورد بررسی و پژوهش قرار گرفت و این کارها چراغ راهی شد برای انجام پژوهشهای دیگر. بیگمان برای شناخت فردوسی و شناخت همهسویهی شاهنامه، مطالعهی این کتابها بسیار رهگشا خواهد بود.
درحوزهی مثنویپژوهی نیز سرامی صاحب دیدگاههای منحصر به فرد است. غیر از کتاب از خاک تا افلاک که درباره اندیشههای مولاناست، مقالهی «دکان فقر» ایشان دربارهی رازآشنای بلخ – ملای رومی- خود کافی است تا بدانیم این پژوهشگر چقدر خوب و عمیق مولانا را شناخته و با وی زندگی کرده است.
اما هدف در این نوشتار، بررسی بعد شاهنامهشناسی یا مثنویپژوهی دکتر سرامی نیست بلکه هدف این است تا نظرگاههای دکتر سرامی را در حوزهی ادبیات کودک اندکی بکاویم و ببینیم او در میان همتایان و همروزگارانش و در میان افراد دانشگاهی چقدر با حوزهی ادبیات کودک آشناست. ناگفته نماند که سرامی در حوزهی ادبیات کودک در چهار بخش آثاری در خور از خود به جای گذاشته است که عبارتند از:
- در حوزه سرایش شعر
- داستاننویسی
- نقد و نظریههای ادبی
- ترجمه
به هرروی، هدف نگارنده در این جستار، بازنمایی شناخت سرامی در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان است. در حوزهی ترجمه ایشان با ترجمه کتاب پسری که سه زبان میدانست و دانهی هویج نشان داده است که با انتخاب اثری مناسب، به ذهن و زبان کودک ایرانی توجه داشته است و با ترجمهی این کتابها تلاش کرده به کودکان سرزمین خود، امید، شادی و زندگی بیشتری ببخشد و بیگمان انتخاب این آثار باتوجه به محتوا و بنمایهشان آگاهانه و هدفمند شکل گرفته است.
در حوزه تئوری ادبیات کودک، کتاب پنج مقاله دربارهی ادبیات کودک ایشان نشان میدهد که در حوزهی نظریهپردازی ادبیات کودک و نقد، دکتر سرامی حرفهای فراوانی برای گفتن دارد و مقالهها و دیدگاههایش در حوزهی تئوری ادبیات کودک، راهنمای بسیار خوبیست برای پژوهشگران و دانشجویان این رشته.
به عنوان مثال، اگر به مقالهی «جستاری دربارهی لالاییها» که در این کتاب مندرج است و از قضا سالها پیش در مجلهی پویهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است، نظری اندازیم میبینیم که این مقاله پس از انتشار، محل رجوع بسیاری از پژوهشگران واقع شده است و هر پژوهشگری اگر خواست دربارهی لالایی مطلبی بنویسد بیگمان به این مقاله رجوع کرده است و تا امروز نیز کاملترین و جامعترین مقاله در بخش شناخت لالایی است.
این نوگرایی سرامی در ساحت نقد ادبی ادبیات کودک و ابداع ایشان در بخش نظریههای ادبی، وی را پژوهشگری ممتاز در بین دانشگاهیان در حوزهی ادبیات کودک معرفی کرده است.
در بخش داستان کودک، کتابهای داستانی قصهی دوستی و تفرقه که بهترتیب در سالهای 1355 و 1358 به همت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد، شمارگان بسیار بالای آنها نشان از اقبال خوب از کتاب توسط مخاطبانشان دارد.[1] شمارگان 210000 (دویست و ده هزار) نسخهای کتاب تفرقه نشان میدهد سرامی در بخش داستان کودک چهرهای ماندگار و در عین حال صاحبسبک است. البته کتابهای داستانی دیگر وی همانند قاشق جادوگر هم از استقبال خیلی خوبی برخوردار بودهاند.
اما روی سخن ما در این نوشتار، بیشتر نمایاندن نقش دکتر سرامی در حوزهی شعر کودک است و تلاش داریم بنمایانیم ایشان در بخش سرودن شعر از چه ویژگیهایی بهره گرفته است که شعرهایش کمی متفاوتتر از شاعران کودکانهسرای همروزگار ماست.
کاربست زبان گفتار در شعر کودک
بیتردید یکی از ویژگیهای شعرهای کودکانهی دکتر سرامی، بهرهگیری از زبان گفتار است، در کنار زبان رسمی معیار؛ زبانی که شاعران همروزگار ما خیلی نمیپذیرند و به سراغ این گونه زبان در سرایش شعر برای کودکان نمیروند. اما دکتر سرامی با تأکید بسیار، از زبان گفتار بهره میگیرد و بر این باور است که استفاده از زبان گفتار کمک به شعر کودک است، چنان که گفته است: «من اعتقاد دارم زبان شعر کودک، با این که آدمهایی مثل محمودکیانوش و آدمهایی که در آموزش و پرورش سابق بودند، همیشه تأکید کردند که باید فارسی روان باشد و عامیانه نباشد، این خطایی است که مرتکب شدهاند. ما واقعستیزی که نباید با بچهها بکنیم. بچهها با زبان گفتار سخن میگویند، با زبان گفتار شروع میکنند. اگر کودک میتواند در مدرسه زبان نوشتار را یاد بگیرد، به خاطر این است که قبلاً زبان گفتاریاش را بلد است. ما یک مرتبه بیاییم در ادبیات رسمی کودکان، این را ازش بگیریم.» (علیپور،93: 132)
بنابراین همانگونه که از سخنان دکتر سرامی متوجه میشویم آموزش زبان رسمی به کودک در دبستان، مدیون زبانآموزی گفتاری پیش از دبستان است که بسیاری از نظریهپردازان عرصهی ادبیات کودک به این نکتهی ظریف توجه نکردهاند.
بنابراین دکتر سرامی در سرودن شعرهای کودکانه، علیرغم مخالفت برخی از شاعران و صاحبنظران با این نظریه، از زبان گفتار فراوان سود جسته است و در سرودن شعرهایش نیز با این شیوهی کاربست زبانی، بسیار موفق بوده است.
ما هیچ تردیدی نداریم که شعر کودک، ساختارش را از ترانههای عامیانه وام گرفته است. تمامی ترانههای موجود در فرهنگ ایرانی از زبان عامیانه سود جستهاند و گویندگان و سرایندگان آنها با بهرهگیری از «زبان گفتار» تلاش کردهاند سادگی و صمیمیت زبان ترانه را حفظ کنند تا در ذهن و زبان مخاطبان بهتر بنشیند و تأثیر بگذارد.
البته ناگفته نماند چنین تفکری در شعر کودک، وامگیری از شعرهای دورهی ایران باستان و ترانههای قدیمی است که در فرهنگ ایرانی بیشتر دارای زبان عامیانه و با وزن هجایی بوده است.
لازم به یادآوری است که نخستین شعر ناب کودک که بر اساس یادداشتهای نیما یوشیج پیدا شده است و جاودانیاد سیروس طاهباز آنها را منتشر کرد، شعرهایی است از «محمودخان صبا»که آن را نخستینِ شعر رسمی کودک میدانند. این شعرها هم از ساخت و بافت عامیانه برخورداراند که بیشک محمودخان زیر تأثیر ترانههای عامیانه آنها را سروده و بر این باور بوده است چون مخاطبش با این گونه زبان در حال سخن گفتناند و هنوز زبان نوشتار را نیاموختهاند، پس این گونه زبان در شعر کودک زیباتر و دلنشینتر خواهد بود.
محمود خان ملکالشعرا در سرودههای کودکانهاش این گونه از زبان عامیانه بهره میگیرد:
باغ
رفتم به باغ لالهزار
دیدم سه یار گلعذار
یکی گل و دو تا بهار
پوشیده رخت زرنگار
باغبون اومد با بیلش
با ریش و با سبیلش
با تن همچو فیلش
انگور توی زنبیلش
گفتا شوید مهمان من
بیایید توی ایوان من
بخورید از این بریان من
بکشید از این قلیان من
تنباکوی شیراز دارم
انار هفت تا گاز دارم
پنیر کزاز دارم
پستهی دهنواز دارم
بیلشو گذاشت با صد شتاب
پیش درخت و جوی آب
آتش روشن کرد به حساب
آورد پنج شش سیخ کباب
گفتا کنید با هم کمک
بازی کنید الک و دولک
تا بیارم گوشت و نمک
با یک دستمال انچوچک
قلیه کنیم قرمه کنیم
گوشت توی برمه کنیم
با رختهای ترمه کنیم
چشمهامونو سرمه کنیم
میوهی باغ مال شما
کنیم به دستمال شما
به قدر یک سال شما
آرم به دنبال شما
بهار که شد آیید به باغ
صبح سحر پیش از کلاغ
پالون نهید روی الاغ
منزل کنید زیر چنار
تا بیارم تفت خیار
تفت دگر سیب و انار
با هلوهای آبدار
بعدش بیارم کمبزه
بعدش بیارم خربوزه
کمبوزههای خوشمزه
تا بخورید مثل بزه
بعدش رویم توی خونه
مثل گنجشک توی لونه
گندم خوریم و شادونه
با نقل هل، دونه دونه
بعدش رویم زیر لحاف
با لحافهای خوش لفاف
لحاف کشیم به روی ناف
ز کوزه خوریم آب صاف (علیپور، رزمجو 1394 :49)
همانگونه که ملاحظه میکنید بیشتر مصرعهای این شعر به زبان عامیانه سروده شدهاند. مثل:
باغبون اومد با بیلش
با ریش و با سبیلش
و یا:
بعدش بیارم کمبزه
بعدش بیارم خربوزه
که بیگمان محمودخان با الهام از ترانههای فولکلوریک فارسی دست به سرایش این گونه شعرها زده است. برای اثبات این ادعا یک نمونه از شعر محمودخان و یک نمونه از ترانههای عامیانه را ذکر میکنم:
…این در باغ انار
اون در باغ انار
میون باغ چنار
علیقلی بک بیمار
برنجاش رو بیار
این درو واکن باد میاد
اون درو واکن باد میاد
زن قزلباش میاد
عاشق نقاش میاد (همان)
صادق هدایت ترانهای را در کتابش ذکر میکند. پارهی پایانی این ترانهی عامیانه همان است که محمودخان در شعرش آورده است؛ افزون بر آن موسیقی این دو قطعه هم باهم تناسب دارند!
رفتم به سوی صحرا
دیدم سواری تنها
کاشکی من مرغی بودم
مرغ سیمرغی بودم
در هوا پر میزدم
بر زمین سر میزدم
این درو واکن باد میاد
اون درو واکن باد میاد
زن قزلباش میاد
عاشق نقاش میاد (هدایت، 173: 1378)
به هر روی، تردیدی نمیتوان داشت که نخستین سرایندگان شعر کودک در سرودن شعرهایشان، از فرم و ساخت ترانههای عامیانه بهره گرفتهاند، به دیگر سخن میتوان گفت شعر کودک از نظر ساخت، زیر تأثیر ترانههای فولکلوریک فارسی است که بهرهگیری از زبان عامیانه و گفتار از ویژگیهایشان است.
دکتر سرامی نیز در سرودن اشعارش به این شگرد شاعرانه پایبند است. سرامی تنها شاعری است که از آغاز سرایش شعر برای کودکان باتوجه به ساخت ترانهها، به زبان گفتار توجه کرده و در این رهگذر هم بسیار موفق بوده است. در کتاب حمومک رنگها میگوید:
این سرخه و این آبیه
اینم منم: جناب زرد
یه روز یه فکری تو سرم
مثل پرنده لونه کرد
گفتم ما رنگای قشنگ
از هم چرا جدا باشیم؟
خوبه اگه باهم بجوشیم
اگه باهم آشنا باشیم (سرامی، 1393: 4-3)
و یا در کتاب رنگینکمان هفت سال کودکی این گونه میسراید:
زیر گنبد کبود
روزِ روشن، صب زود
کرده بود آتیش به پا خورشید و
ابر مثل دود
آسمونِ آبی و گرفته بود.
برق هی قهقهه زد، هی خندید
رعد هی نعره کشید
تا یه باره ابره بغضش ترکید! (سرامی، 1393 : 20-19)
بنابراین همانگونه که میبینیم زبان بسیاری از شعرهای دکتر سرامی، زبان «گفتار» است. زبانی ساده، صمیمی و قابل پذیرش مخاطب و همسو با بنمایه و مضمون شعر. سرامی با استفاده از این شگردِ شگفت زبانی، گفتمانی زیبا با مخاطبانش بر قرار میکند؛ گفتمانی که یکی از ویژگیهای بارز شعر کودک است و بسیاری از شاعران در انجام این گفتمان هنری ناتوان هستند.
به هر روی، باید بدانیم که شعر کودک «شعر گفتمان» است. رازی بسیار بزرگ در گفتمان شعر کودک است که موجب خرسندی و رضای او میشود. کودک هرگاه این حسنِ گفتمان را در شعر پیدا کند، به راحتی میتواند پذیرای آن شعر شود و به گمان من دکتر سرامی در بسیاری از سرودههایش از این تکنیک هنری استفاده کرده و در این مسیر نیز فراوان موفق بوده است.
در تمامی سرودههای این شاعر «روایت» و «داستانگونگی» نقش فراوانی دارد. بیتردید شعر کودک روایتی است خلاقانه و زیبا از زندگی و هستی! روایت زیبا و رسا از خوشیها، سرگرمیها، بازیها و گاهی از بدیها و رنجها. و این شاعر بسیار هوشمندانه این «ناسازها و اضداد» را در کنار هم نشانده است تا به مخاطب کودک و نوجوان بیاموزد این اضداد هستند که زندگی را زیبا میکنند.
آشتی اضداد و در کنار هم قراردادن دو ناساز و دو ناهمگن از هنرهای شاعرانهی دکتر سرامی است. او سالهاست در حوزهی ادبیات کودک این آشتی و صلح و دوستی را برقرار کرده است و تلاش نموده تا کودکان این مرز و بوم واقعیتهای زندگی را بهتر بفهمند و درک کنند که البته دلیل چنین نگاه شاعر میتواند تسلط وی بر تعالیم عرفان اسلامی باشد.
دکتر سرامی در برخی از سرودههای کودکانهاش «اتحاد و یکی بودن» را بسیار میپسندد. وی در کتاب حمومک رنگها میگوید:
آبی و سرخ و زرد بودیم
جدا جدا، همین سه رنگ؛
با یکدلی شیش تا شدیم
رنگ و وارنگ، قشنگ قشنگ!
***
بنفش و نارنجی و سبز
نگین که ما سه تا بسیم
بیاین بازم یکی بشیم
به بینهایت برسیم (سرامی، 1393 : 20)
همانگونه که ملاحظه میکنید شاعر، نخست به رنگها شخصیت انسانی میبخشد، همانند کودکی که در خانه به تنهایی با اجسام بیجان کنارش حرف میزند و بازی میکند و سپس تلاش میکند این سه رنگ و سه نوع تفکر را با هم آشتی دهد و میانشان یکدلی و اتحاد برقرار کند.
مسئلهای که در شعر دکتر سرامی جای ژرفاندیشی دارد کاربست «شخصیتها» در اشعارش است. این شاعر در سرودههایش تلاش کرده از شخصیتهایی که حالت روایی دارند، بیشتر بهره بگیرد تا جنبهی داستانگونگیشان موجب شود مخاطب با متن ارتباط بهتری برقرار کند و لذت ببرد. در شعرهای کودکانهی دکتر سرامی، شخصیتهای انسانی کمتر پیدا میشود. بیشترین شخصیتها در شعرهایش، غیر انسان هستند و این نکته عاملی است بر زیبایی شعر این شاعر، هم چنین باعث توجه بیشتر مخاطب به آثارش.
بیشتر شخصیتها در آثار این شاعر عبارتاند از: نی، آب، رعد و برق، باد، باران، درخت، رنگها، پرندگان، حروف الفبا و … که این شخصیتهای غیر انسانی که گاهی از ذهن هنرمندانه و خلاق شاعر تراویده، موجب شده است تا اشعارش مخاطب بیشتری داشته باشد. بنابراین میتوان گفت شخصیتهای جانوری، شخصیتهای گیاهی و…که در اشعار او بیشترین کاربست را دارد، بیگمان به زیبایی شعرهایش افزوده است.
سرامی در خلق شعر کودک نگاه شادیآفرین و امیدبخش دارد و به تمامی نکات تربیتی و تعلیمی در ژرفای شعر توجه میکند و حتی «نفرین کردن» را در شعر کودک ناپسند میداند و در قالب شعر با نگاهی ظریف، چنین تفکر ناپسند را هنرمندانه برای مخاطب کودک و نوجوان بیان میکند. او در خلق بنمایهها و مضامین شعرهایش، به بُعد آموزش و تعلیم و تربیت نیز توجه خاص دارد، چنان که میگوید:
در سایهی من بیا و بنشین
گر خستهی آفتابی، ای دوست
نفرین نکنی به او که گرم است
این سایهی سبز نیز از اوست (سرامی،1393 : 32)
بنابراین همانگونه که میبینیم تلاش شاعر به سمت و سوی آموختن مهربانی است. وی دوستی و صفا را فضای ناب و پاک کودکانه میداند و به همین دلیل، در بسیاری از سرودههایش از مهربانی و دوستی سخن میگوید.
فرجام سخن
شعر کودک، شعر زندگی است و شعر شور برای کودکان و بیتردید باید به دنیای پاک و بیآلایش کودکان ماننده باشد. در شعرهای دکتر سرامی، این زلالی و پاکی دنیای کودکی را با چشم میبینیم و با عمق دلمان حس میکنیم. او در سرودههای کودکانهاش، هیچ وقت از چشم آدم بزرگسال به دنیای کودکی نگاه نکرد و برای بچهها شعر نسرود. وی توانست در کنار تجربهی بزرگسالی، خود را به دنیای ساده و بیریای کودک نزدیک کند و گاه خود کودک شود تا شعری بسراید باب میل کودکان ایرانی؛ به همین دلیل میتوان گفت سرامی چون موفق بوده است همانند کودک امروز زندگی کند، شعرهایش از دنیای کودکی و زندگی کودکی برخوردار است. زبان و ساخت و معنای شعرهای کودکانهی او هیچگاه تصنعی نیست. با بهرهگیری از ویژگیهای ترانههای عامیانه، او توانسته است در سرودن شعر، دنیای معصومانهی کودک را تسخیر کند و شعرهایی بسراید که مخاطب امروزی با خوانش یا با شنیدنشان لذت ببرد که همهی اینها از توان هنری سرامی حکایت دارد.
آنچه خواندید مقاله «جستاری کوتاه در شعرهای کودکانهی دکتر سرامی» به قلم منوچهر علیپور پیرامون اشعار کودکانهای از دکتر قدمعلی سرامی بود. درباره کودکانههای ایشان دو مقالهي دیگر نیز در سایت وجود دارد که میتوانید برای خواندن آنها کلیک کنید:
۱. بررسی نقشِ «قدمعلی سَرّامی» در تحوّل شعر و ادبیّاتِ کودک و نوجوان
۲. گزارشي دربارهي رنگينكمانِ هفت سالِ كودكي
همچنین برای خواندن دیگر مقالات پیرامون زندگی و آثار دکتر قدمعلی سرامی، کلیک کنید.
کوتاه دربارهی قدمعلی سرامی
قدمعلی سرامی استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و پژوهشگر ایرانی در حوزهی زبان و ادبیات فارسی است. او در ۸ بهمن ۱۳۲۲ در شهر رامهرمز به دنیا آمد و دکتری خود را در ادبیات پارسی در سال ۱۳۶۵ خورشیدی دریافت کرد. تاکنون از او دهها کتاب در زمینههای مختلف پژوهشی، شعر، کودک و نوجوان منتشر شده است. بیشتر بدانید!
کتابنما
- سرامی، قدمعلی، 1393، حمومک رنگها، تهران، علمی و فرهنگی
- ………، ………..، 1393، رنگین کمان هفت سال کودکی، تهران، علمی و فرهنگی
- ………، ………..، 1393، قلمکار، تهران، علمی و فرهنگی
- علی پور، منوچهر، 1394، محمودخان صبا و کودکانههایش، تهران، تیرگان
- ………..، ……….، 1393، نقد و بررسی شعر کودک، تهران، تیرگان
- هدایت، صادق، 1378، فرهنگ عامیانهی مردم ایران، تهران، چشمه
[1]. نشانهی محبوبیت «قصهی دوستی» در نگاه مخاطبان همین بس که ناشر پس از پنجاه سال آن را همین روزها دیگر بار انتشار داده است. یعنی اثری که دکتر سرامی بیش از پنجاه سال پیش آن را آفریده است، هنوز پس از نیم قرن پرطرفدار است.