بهار آورد با خود، ارمغان رنگ،
چه میبینم؟ زمین تا آسمان رنگ!
چه رنگارنگ و بیرنگم خدایا!
تو میدانی چه نیرنگم، خدایا!
پس از نه ماههی آبستنی، خاک،
بهاری زاد شورانگیز و چالاک.
پر از آواز مولودی است باران،
مبارک باد میلاد بهاران!
* * *
بیا تا قدر ایران را بدانیم!
نه آخر تیر این رنگینکمانیم؟
دل خورشید با این خاک نرم است،
چه غم گر گاه سرد و گاه گرم است!
بهار ما نه سبز اکنون که آبی است،
زمین راز است امّا آفتابی است.
به غربت در خزانستان خزیدی،
بهارستان ایران را ندیدی!
نمیرویید اگر مستانه این تاک،
چه میبودیم جز هوشیار غمناک؟
جدایی را یکی تنها گذاریم،
به خاک آشنایی پا گذاریم.
به این خاکی که درویش است و خاکی است
تیمم کن! همانا «آب پاکی» است.